برنامه ريزي بلندمدت اجتماعي و فرهنگي(2)
برنامه ريزي بلندمدت اجتماعي و فرهنگي(2)
برنامه ريزي بلندمدت اجتماعي و فرهنگي(2)
نويسنده: كاوه احمدي علي آبادي
نقش و جايگاه برنامه هاي اجتماعى و فرهنگى در توسعه ملى
در ميان نقش سازمانهاى غيردولتى بسيار برجسته است. آنها امكان عملى مشاركت مدنى را فراهم مىآورند و نهادها و مردم را به سمت توسعهاى سوق مىدهند كه ديگر تماشاچى آن نيستند، بلكه خود گزينشگر و تحقق بخش هر قسم آن به شمار مىروند. از اين روى است كه جامعه مدنى تنها با آنهاست كه تحقق يافتنى است. چنين آيندهاى به آسانى تحقق يافتنى نخواهد بود، اما آن همان آيندهاى است كه از دور سوسو زده و عميق ترين اميدها را نويد مىدهد. پس گسترش و تقويت سازمانهاى غيردولتى مىبايست در اولويت برنامههاى آمايش سرزمين قرار گيرد.
ارزيابى فرايندى است كه توسط آن موثر بودن برنامه يا پروژهاى مورد سنجش قرار مىگيرد. ارزيابى چيزى بيش از دريافتن آن چيزى است كه اتفاق افتاده است و مشمول قضاوت درباره آنچه اتفاق افتاده نيز مىشود. پرسشهاى اساسىاى كه مىبايست در ارزيابى مطرح و پيگيرى شوند به قرار زيرند: آيا نتيجه برنامه در حد مطلوبى بود؟ آيا از آنچه انتظار مىرفت بهتر بود يا بدتر؟ آيا مىشد به نتايج بهترى دست يافت؟ از طريق ارزيابى برنامهريزان، كارگزاران و مسئولان برنامهها مىتوانند در حد امكان به صورت نظام مند و علمى، ميزان موثر بودن و اثر فعاليتها را با توجه به اهدافشان و به عبارت ديگر مقاصد برنامهها تعيين كنند.
ارزيابىها از انواعى برخوردارست كه در هر مرحله از كار به كار گرفته مىشوند. ارزيابى كه كارايى و تأثير فعاليتهاى اجرايى را مورد بررسى قرار مىدهد، ارزيابى فرايند يا ارزيابى تكوينى يا كنترل ناميده مىشود. هدف از آن تشخيص نقاط و ضعف و قوت برنامه نه بر طبق آنچه بر روى كاغذها آمده است، بلكه بر اساس آنچه كه در مرحله اجرا نمود يافته است تا از آن طريق تعديلهاى لازم هم برنامه در راستاى لازم پيش رفته و هم با استفاده بهينه از منابع و امكانات موجود، كارايى افزايش يابد. در ارزيابى فرايند مىبايست با مشاهده دقيق واكنشهاى كلى مخاطبان برنامه به تشخيص و تعديل برنامه پرداخت. در هر ارزيابى فرايند مىبايست موارد زير در نظر گرفته شود: 1- تغيير در دانش، مهارت يا نگرش كارآموزان و مسئولان 2- كارايى روشها و مواد مورد استفاده در ارتباطات و آموزش 3- روابط ميانفردى در بين كارگزاران و مسئولين برنامه 4- عملكرد مربيان در شرايط ارتباطات يا آموزش 5- كانالهاى ارتباطى و تعاملى 6- پشتيبانىها و حمايتهاى لازمه 7- حدى كه مردم در فعاليتهاى آموزشى سهيم بوده و تأثير گرفتهاند و مقايسه آن با آنچه مدنظر بوده است 8- ميزان كفايت منابع، امكانات فيزيكى، كاركنان و برنامه زمانى آنها.
سازمان فضايى اجتماعى و فرهنگى مناطق مختلف روشن است كه در استانهاى مختلف كشور از نظر توسعه يافتگى فرهنگى نابرابرى وجود دارد و شكاف ميان آنها كاملاً مشهود است. مسئله مهم در علل اين عقب افتادگى رويكرد حاكم بر نظام برنامهريزى در كشور طى پنجاه سال گذشته است. از سال 1327 تاكنون عملاً هفت برنامه عمرانى ميان مدت را به انجام رسيده است و اكنون در ميانه برنامه سوم به سر مىبريم. در تمامى اين برنامهها ديدگاهها و تصميم گيريهاى متمركز حاكم بوده و از الگوى توسعه مركز - پيرامون پيروى شده است. به نظر مىرسد مىبايست الگوى توسعه با توجه به شرايط طبيعى، اجتماعى و فرهنگى مناطق مختلف انتخاب شده و در نظام برنامهريزى كشور به برنامهريزى فضايى و در زمينه برنامهريزى منطقهاى و دورى از برنامهريزى بخشى بيشتر توجه شود. به بيان ديگر، با آنچه در برنامههاى توسعه گذشته تحقق يافته ضرورى است تا جهت كاهش تفاوتهاى استانى توسعه يافتگى فرهنگى به برنامهريزيهاى منطقهاى و دورى از برنامهريزى بخشى و پيروى از سياستهاى متعادل و متوازن در ايجاد فرصتهاى برابر براى منابع تمام مناطق و استانهاست. بديهى خواهد بود كه در برنامه ريزيهاى منطقهاى بايد به استانهاى محروم و كمتر توسعه يافته فرهنگى بيشتر توجه شود.
قابل توجه است كه بسيارى از مناطق محروم كشور ما در جوار مرزهاى ما قرار دارند. چنان شكافى هم مىتواند منجر به تضعيف هويت ملى شود و هم امنيت كشور را به خطر اندازد، از اين روى توجه به آنها در اولويت قرار دارد. از طرفى اگر مناطق محروم مرزى در جوار كشورهايى قرار داشته باشند كه چه از طريق رسانههاى اين كشورها و چه از طريق مسافرتهاى مختلف با آنان در تعامل باشند، بخشى از نيازهاى فرهنگى خود را از طريق آنها برطرف مىسازند. اين وضع در مورد مناطق محروم جنوب ساحلى كشور ما صدق مىكند. ولى مناطق محروم مرزى كشور هنگامى كه در كنار كشورى قرار داشته باشند كه از توان زايش فرهنگى امروزين برخوردار نيست، با وضعيت بحرانىترى روبروست و در اولويت توجه قرار مىگيرد. آن شامل حال استانهاى غربى و شرقى كشور ما مىشود. مناطق محروم هنگامى كه در همسايگى خود با تمايلات تجزيه طلبانه روبرو هستند، وضع بحرانى را نشان مىدهند. بىشك اگر توسعه در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در اين مناطق ايران به گونهاى باشد كه آنان خود را در وضعيتى مطلوبتر از اقوام خود در آن سوى مرزها ببينند، تمايلات تجزيه طلبانه رشد نخواهد يافت چه به جاى اين كه به چالشى جدى بدل شود! مناطق غربى ما از اين بحران رنج مىبرند.
همچنين در كليه استانهايى كه نرخ بيكارى بالاست، اگر فرصتهاى اوقات فراغت جوانان برنامه ريزى نشود رويكرد آنان به جايگزينهاى همچون مواد مخدر و مفاسد مختلف به دور از واقعيت نيست. خيل جوانانِ بيكار ظرفيت آن را فراهم مىآورد تا از آنان جهت كارهاى داوطلبانه نيز استفاده شود. از نظر آسيبهاى اجتماعى نيز بايد استانهايى كه آمار جرم و جنايات در آنها بالاست، نه تنها افزايش امكانات فرهنگى، بلكه توجه به زيرساختهاى اجتماعى و فرهنگى و تحولاتى در اين حوزه مىبايست در اولويت برنامههاى توسعه اين استان قرار گيرد. مناطق غربى و جنوب غربى ما از اين ويژگى برخوردارند.
اگر مجمومه مناطق محروم از امكانات فرهنگى، در خطر تمايلات تجزيه طلبانه، برخوردار از آسيبهاى اجتماعى عميق و محروم از زيرساختهاى اجتماعى و فرهنگى را در كنار هم قرار دهيم، خواهيم ديد كه آنها در مناطق غربى و جنوب غربى همپوشى خواهند داشت كه قطب محروم فرهنگى كشور را تشكيل مىدهند. استان لرستان، كردستان، كرمانشاه، ايلام، خوزستان، بوشهر و كهگيلويه و بويراحمد متأسفانه از محروميتى فراتر از استان برخوردار بوده و در حقيقت قطبِ محروم اجتماعى و فرهنگى كشور را در اين منطقه تشكيل مىدهند.
در مرز شمالى ما با دو "گرداب فرهنگى" به معناى دقيق كلمه مواجهايم. گرداب به اين مفهوم كه هم از حفره و خلائى برخوردار است كه نياز به تغذيه دارد و هم به معناى آن كه محيط اطراف خود را نيز تحت تأثير خود قرار داد و مىتواند حتى آن را غرق سازد. اتفاقى كه بر اثر تعامل پاكستان با گرداب فرهنگى ناشى از افغانستان روى داد و موجب پسرفت اجتماعى و فرهنگى اين كشور در دو دهه گذشته گرديد. به بيان ديگر يك گرداب فرهنگى در تعامل با فرهنگى غنىتر هم از آن تأثير پذيرفته و هم بر آن تأثير مىگذارد و ميزان و قطبى شدن يكى از آن دو سوى، بستگى به تحولات و برنامه ريزهاى اجتماعى و فرهنگى اين جوامع دارد. ما در شرق و شمال شرقى با گردابى از سوى افغانستان روبروييم كه هر نوع برنامه ريزى براى اين منطقه با در نظر گرفتن شرايط حاكم بر گرداب آن سوى مرز دارد. وضع مشابهى در شرق و جنوب شرقى كشورمان حاكم است، ولى با ابعادى وسيعتر و پيچيدهتر. بدين معنى كه بافت عشيرهاى استان سيستان و بلوچستان در آن سوى مرز پيوندهايى دارد. در آن سوى مرز نظام عشيرهاى با قاچاق مواد مخدر و اسلحه در هم آميخته و تحت تأثير كنترل نظامى دولتى، باندهاى پيچيده و مخوفى را ساخته است كه به خوبى در مقابل هر كنترل قانونى مقاومت كرده و از هم پاشيدن آسيبهاى اجتماعى آنها به هيچ وجه نمىتواند به راحتى تحقق يابد. سوى غربى اين گرداب كه مكزش در پاكستان است، امواج خود را به درون سيستان و بلوچستان كشيده است و كشيده شدن آن به درون مرزهاى ما آن را بحرانىتر جلوه مىدهد. از اين روى به نياز به برنامه ريزى بلند مدت دارد تا تحولاتى در بستر اجتماعى و عشيرهاى به وجود آورد تا در بلند مدت به ارتقاء سطح اجتماعى و فرهنگى منطقه در ابعاد مختلف شود. مناطقى از كشور كه در جوار خود از استانهايى با تفاوت فرهنگى برخوردار هستند، در صورتى كه اين تفاوت زياد نيست و آمد و شد بين دو استان زياد است، برخى از نيازهاى فرهنگى استانهاى محروم از طريق استانهاى برخوردار از امكانات فرهنگى قابل برطرف شدن است، اما در صورتى كه شكاف عميقى بين آنها ديده شود، چنان تفاوتهايى به بيشتر به چشم مىخورد و ايجاد بحران مىكند. اين وضع در مناطق شمال غربى و مركزى صادق است.
اگر درصدد يافتن قطبهاى فرهنگى در مناطقى از كشور هستيم تا نقشى فراملى و منطقهاى ايفاء كنند، مناطقى كه در گذشته در زمره محورهاى فرهنگى بوده يا اكنون از توان آن برخوردارند، مناسب خواهند بود. استانهاى خراسان، كرمان، گيلان، آذرباييجان، فارس و خوزستان در زمره اين مناطق هستند.
1- نامه پژوهش، فصلنامه تحقيقات فرهنگى. مركز فرهنگ، هنر و ارتباطات. شمارههاى 14 1- 13 و12 ،10 ،7 ،6 ،5 ،4 ،3 ،1.
2- . 17 ،16 ،15، 14 ،13، 12 ،11 2- نامه علوم اجتماعى. نشريه علمى - پژوهشى. شماره 18
3- نمايه پژوهش. معاون پژوهشى و آموزشى وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامى. شمارههاى 1، 2، 3 و8.
4- نامه انجمن جامعهشناسى ايران. ويژه مسائل اجتماعى ايران. شمارهاى1، 2، 3، 4، 5.6
5- گزارش هاى فرهنگى سالهاى 77 و 78. مجموعه آمار فعاليتهاى فرهنگى كشور. پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
6- آئينه پژوهش. معرفى فعاليتهاى پژوهشى موسسه فرهنگ، هنر و ارتباطات. از ابتدا تا سال 80.
7- كتابهاى سند هر سه برنامه توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى. سازمان مديريت و برنامه ريزى.
8- طرح تدوين 1400، گروه فرهنگ، ص 22
9- پيام يونسكو. مجله يونسكو. شمارههاى متعدد.
10- استفاده از دهها كتاب در زمينه هويت ملى و فرهنگى و آخرين نظريات توسعه اجتماعى و فرهنگى و در زمينه گفتمان و تعامل فرهنگى و جامعه مدنى.
11- استفاده از صدها مقاله در سايتهاى اينترنتى داخلى و خارجى.
روندها و چشم اندازها
توجه به شاخصهاى توسعه يافتگى فرهنگى
ساختار فرهنگى هويت ملى و جوامع منطقهاى
استفاده از پژوهش در برنامهريزيها
بهرهگيرى از فراتحليلها در برنامهريزيهاى اجتماعى و فرهنگى
وسايل ارتباط جمعى مستقل
تأسيس موسسات پژوهشى مستقل براى سنجش افكار عمومى
تقويت سرمايههاى انسانى و اجتماعى
كمك به تقويت و تشويق كارهاى داوطلبانه
تقويت و گسترش سازمانهاى غيردولتى
در ميان نقش سازمانهاى غيردولتى بسيار برجسته است. آنها امكان عملى مشاركت مدنى را فراهم مىآورند و نهادها و مردم را به سمت توسعهاى سوق مىدهند كه ديگر تماشاچى آن نيستند، بلكه خود گزينشگر و تحقق بخش هر قسم آن به شمار مىروند. از اين روى است كه جامعه مدنى تنها با آنهاست كه تحقق يافتنى است. چنين آيندهاى به آسانى تحقق يافتنى نخواهد بود، اما آن همان آيندهاى است كه از دور سوسو زده و عميق ترين اميدها را نويد مىدهد. پس گسترش و تقويت سازمانهاى غيردولتى مىبايست در اولويت برنامههاى آمايش سرزمين قرار گيرد.
استفاده از اوقات فراغت در كشور ما
كنترل و ارزيابى مداوم برنامهها
ارزيابى فرايندى است كه توسط آن موثر بودن برنامه يا پروژهاى مورد سنجش قرار مىگيرد. ارزيابى چيزى بيش از دريافتن آن چيزى است كه اتفاق افتاده است و مشمول قضاوت درباره آنچه اتفاق افتاده نيز مىشود. پرسشهاى اساسىاى كه مىبايست در ارزيابى مطرح و پيگيرى شوند به قرار زيرند: آيا نتيجه برنامه در حد مطلوبى بود؟ آيا از آنچه انتظار مىرفت بهتر بود يا بدتر؟ آيا مىشد به نتايج بهترى دست يافت؟ از طريق ارزيابى برنامهريزان، كارگزاران و مسئولان برنامهها مىتوانند در حد امكان به صورت نظام مند و علمى، ميزان موثر بودن و اثر فعاليتها را با توجه به اهدافشان و به عبارت ديگر مقاصد برنامهها تعيين كنند.
ارزيابىها از انواعى برخوردارست كه در هر مرحله از كار به كار گرفته مىشوند. ارزيابى كه كارايى و تأثير فعاليتهاى اجرايى را مورد بررسى قرار مىدهد، ارزيابى فرايند يا ارزيابى تكوينى يا كنترل ناميده مىشود. هدف از آن تشخيص نقاط و ضعف و قوت برنامه نه بر طبق آنچه بر روى كاغذها آمده است، بلكه بر اساس آنچه كه در مرحله اجرا نمود يافته است تا از آن طريق تعديلهاى لازم هم برنامه در راستاى لازم پيش رفته و هم با استفاده بهينه از منابع و امكانات موجود، كارايى افزايش يابد. در ارزيابى فرايند مىبايست با مشاهده دقيق واكنشهاى كلى مخاطبان برنامه به تشخيص و تعديل برنامه پرداخت. در هر ارزيابى فرايند مىبايست موارد زير در نظر گرفته شود: 1- تغيير در دانش، مهارت يا نگرش كارآموزان و مسئولان 2- كارايى روشها و مواد مورد استفاده در ارتباطات و آموزش 3- روابط ميانفردى در بين كارگزاران و مسئولين برنامه 4- عملكرد مربيان در شرايط ارتباطات يا آموزش 5- كانالهاى ارتباطى و تعاملى 6- پشتيبانىها و حمايتهاى لازمه 7- حدى كه مردم در فعاليتهاى آموزشى سهيم بوده و تأثير گرفتهاند و مقايسه آن با آنچه مدنظر بوده است 8- ميزان كفايت منابع، امكانات فيزيكى، كاركنان و برنامه زمانى آنها.
تحقق جامعه مدنى
نقش و جايگاه بخش در توسعه ملى
سازمان فضايى اجتماعى و فرهنگى مناطق مختلف روشن است كه در استانهاى مختلف كشور از نظر توسعه يافتگى فرهنگى نابرابرى وجود دارد و شكاف ميان آنها كاملاً مشهود است. مسئله مهم در علل اين عقب افتادگى رويكرد حاكم بر نظام برنامهريزى در كشور طى پنجاه سال گذشته است. از سال 1327 تاكنون عملاً هفت برنامه عمرانى ميان مدت را به انجام رسيده است و اكنون در ميانه برنامه سوم به سر مىبريم. در تمامى اين برنامهها ديدگاهها و تصميم گيريهاى متمركز حاكم بوده و از الگوى توسعه مركز - پيرامون پيروى شده است. به نظر مىرسد مىبايست الگوى توسعه با توجه به شرايط طبيعى، اجتماعى و فرهنگى مناطق مختلف انتخاب شده و در نظام برنامهريزى كشور به برنامهريزى فضايى و در زمينه برنامهريزى منطقهاى و دورى از برنامهريزى بخشى بيشتر توجه شود. به بيان ديگر، با آنچه در برنامههاى توسعه گذشته تحقق يافته ضرورى است تا جهت كاهش تفاوتهاى استانى توسعه يافتگى فرهنگى به برنامهريزيهاى منطقهاى و دورى از برنامهريزى بخشى و پيروى از سياستهاى متعادل و متوازن در ايجاد فرصتهاى برابر براى منابع تمام مناطق و استانهاست. بديهى خواهد بود كه در برنامه ريزيهاى منطقهاى بايد به استانهاى محروم و كمتر توسعه يافته فرهنگى بيشتر توجه شود.
قابل توجه است كه بسيارى از مناطق محروم كشور ما در جوار مرزهاى ما قرار دارند. چنان شكافى هم مىتواند منجر به تضعيف هويت ملى شود و هم امنيت كشور را به خطر اندازد، از اين روى توجه به آنها در اولويت قرار دارد. از طرفى اگر مناطق محروم مرزى در جوار كشورهايى قرار داشته باشند كه چه از طريق رسانههاى اين كشورها و چه از طريق مسافرتهاى مختلف با آنان در تعامل باشند، بخشى از نيازهاى فرهنگى خود را از طريق آنها برطرف مىسازند. اين وضع در مورد مناطق محروم جنوب ساحلى كشور ما صدق مىكند. ولى مناطق محروم مرزى كشور هنگامى كه در كنار كشورى قرار داشته باشند كه از توان زايش فرهنگى امروزين برخوردار نيست، با وضعيت بحرانىترى روبروست و در اولويت توجه قرار مىگيرد. آن شامل حال استانهاى غربى و شرقى كشور ما مىشود. مناطق محروم هنگامى كه در همسايگى خود با تمايلات تجزيه طلبانه روبرو هستند، وضع بحرانى را نشان مىدهند. بىشك اگر توسعه در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در اين مناطق ايران به گونهاى باشد كه آنان خود را در وضعيتى مطلوبتر از اقوام خود در آن سوى مرزها ببينند، تمايلات تجزيه طلبانه رشد نخواهد يافت چه به جاى اين كه به چالشى جدى بدل شود! مناطق غربى ما از اين بحران رنج مىبرند.
همچنين در كليه استانهايى كه نرخ بيكارى بالاست، اگر فرصتهاى اوقات فراغت جوانان برنامه ريزى نشود رويكرد آنان به جايگزينهاى همچون مواد مخدر و مفاسد مختلف به دور از واقعيت نيست. خيل جوانانِ بيكار ظرفيت آن را فراهم مىآورد تا از آنان جهت كارهاى داوطلبانه نيز استفاده شود. از نظر آسيبهاى اجتماعى نيز بايد استانهايى كه آمار جرم و جنايات در آنها بالاست، نه تنها افزايش امكانات فرهنگى، بلكه توجه به زيرساختهاى اجتماعى و فرهنگى و تحولاتى در اين حوزه مىبايست در اولويت برنامههاى توسعه اين استان قرار گيرد. مناطق غربى و جنوب غربى ما از اين ويژگى برخوردارند.
اگر مجمومه مناطق محروم از امكانات فرهنگى، در خطر تمايلات تجزيه طلبانه، برخوردار از آسيبهاى اجتماعى عميق و محروم از زيرساختهاى اجتماعى و فرهنگى را در كنار هم قرار دهيم، خواهيم ديد كه آنها در مناطق غربى و جنوب غربى همپوشى خواهند داشت كه قطب محروم فرهنگى كشور را تشكيل مىدهند. استان لرستان، كردستان، كرمانشاه، ايلام، خوزستان، بوشهر و كهگيلويه و بويراحمد متأسفانه از محروميتى فراتر از استان برخوردار بوده و در حقيقت قطبِ محروم اجتماعى و فرهنگى كشور را در اين منطقه تشكيل مىدهند.
در مرز شمالى ما با دو "گرداب فرهنگى" به معناى دقيق كلمه مواجهايم. گرداب به اين مفهوم كه هم از حفره و خلائى برخوردار است كه نياز به تغذيه دارد و هم به معناى آن كه محيط اطراف خود را نيز تحت تأثير خود قرار داد و مىتواند حتى آن را غرق سازد. اتفاقى كه بر اثر تعامل پاكستان با گرداب فرهنگى ناشى از افغانستان روى داد و موجب پسرفت اجتماعى و فرهنگى اين كشور در دو دهه گذشته گرديد. به بيان ديگر يك گرداب فرهنگى در تعامل با فرهنگى غنىتر هم از آن تأثير پذيرفته و هم بر آن تأثير مىگذارد و ميزان و قطبى شدن يكى از آن دو سوى، بستگى به تحولات و برنامه ريزهاى اجتماعى و فرهنگى اين جوامع دارد. ما در شرق و شمال شرقى با گردابى از سوى افغانستان روبروييم كه هر نوع برنامه ريزى براى اين منطقه با در نظر گرفتن شرايط حاكم بر گرداب آن سوى مرز دارد. وضع مشابهى در شرق و جنوب شرقى كشورمان حاكم است، ولى با ابعادى وسيعتر و پيچيدهتر. بدين معنى كه بافت عشيرهاى استان سيستان و بلوچستان در آن سوى مرز پيوندهايى دارد. در آن سوى مرز نظام عشيرهاى با قاچاق مواد مخدر و اسلحه در هم آميخته و تحت تأثير كنترل نظامى دولتى، باندهاى پيچيده و مخوفى را ساخته است كه به خوبى در مقابل هر كنترل قانونى مقاومت كرده و از هم پاشيدن آسيبهاى اجتماعى آنها به هيچ وجه نمىتواند به راحتى تحقق يابد. سوى غربى اين گرداب كه مكزش در پاكستان است، امواج خود را به درون سيستان و بلوچستان كشيده است و كشيده شدن آن به درون مرزهاى ما آن را بحرانىتر جلوه مىدهد. از اين روى به نياز به برنامه ريزى بلند مدت دارد تا تحولاتى در بستر اجتماعى و عشيرهاى به وجود آورد تا در بلند مدت به ارتقاء سطح اجتماعى و فرهنگى منطقه در ابعاد مختلف شود. مناطقى از كشور كه در جوار خود از استانهايى با تفاوت فرهنگى برخوردار هستند، در صورتى كه اين تفاوت زياد نيست و آمد و شد بين دو استان زياد است، برخى از نيازهاى فرهنگى استانهاى محروم از طريق استانهاى برخوردار از امكانات فرهنگى قابل برطرف شدن است، اما در صورتى كه شكاف عميقى بين آنها ديده شود، چنان تفاوتهايى به بيشتر به چشم مىخورد و ايجاد بحران مىكند. اين وضع در مناطق شمال غربى و مركزى صادق است.
اگر درصدد يافتن قطبهاى فرهنگى در مناطقى از كشور هستيم تا نقشى فراملى و منطقهاى ايفاء كنند، مناطقى كه در گذشته در زمره محورهاى فرهنگى بوده يا اكنون از توان آن برخوردارند، مناسب خواهند بود. استانهاى خراسان، كرمان، گيلان، آذرباييجان، فارس و خوزستان در زمره اين مناطق هستند.
1- نامه پژوهش، فصلنامه تحقيقات فرهنگى. مركز فرهنگ، هنر و ارتباطات. شمارههاى 14 1- 13 و12 ،10 ،7 ،6 ،5 ،4 ،3 ،1.
2- . 17 ،16 ،15، 14 ،13، 12 ،11 2- نامه علوم اجتماعى. نشريه علمى - پژوهشى. شماره 18
3- نمايه پژوهش. معاون پژوهشى و آموزشى وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامى. شمارههاى 1، 2، 3 و8.
4- نامه انجمن جامعهشناسى ايران. ويژه مسائل اجتماعى ايران. شمارهاى1، 2، 3، 4، 5.6
5- گزارش هاى فرهنگى سالهاى 77 و 78. مجموعه آمار فعاليتهاى فرهنگى كشور. پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
6- آئينه پژوهش. معرفى فعاليتهاى پژوهشى موسسه فرهنگ، هنر و ارتباطات. از ابتدا تا سال 80.
7- كتابهاى سند هر سه برنامه توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى. سازمان مديريت و برنامه ريزى.
8- طرح تدوين 1400، گروه فرهنگ، ص 22
9- پيام يونسكو. مجله يونسكو. شمارههاى متعدد.
10- استفاده از دهها كتاب در زمينه هويت ملى و فرهنگى و آخرين نظريات توسعه اجتماعى و فرهنگى و در زمينه گفتمان و تعامل فرهنگى و جامعه مدنى.
11- استفاده از صدها مقاله در سايتهاى اينترنتى داخلى و خارجى.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}